جدول جو
جدول جو

معنی میدان کشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

میدان کشیدن(صَ حَ / حِ بَ کَ دَ)
خویشتن را جمع کرده پس رفتن از برای جستن و این در گوسفند سرزن ظاهر است. (آنندراج). دورخیز کردن. خود راجمع کرده پس رفتن برای برجستن. (غیاث) :
گر سپند آسا ز آتش می گریزم دور نیست
میکشم میدان که خود را زود بر آتش زنم.
ملاعبداﷲ فیاض.
برگشته بختیهای ما میدان دولت میکشد
از کجکلاهی دم زند بختی که واژون میشود.
محسن تأثیر.
چون مصور صورت آن دست و چوگان می کشد
میرود از خویش و پندارم چو میدان می کشد.
محمدسعید اشرف
لغت نامه دهخدا
میدان کشیدن
خود را جمع کرده پس رفتن از برای جستن (چنانکه گوسفند سر زن کند) : گر سپند آساز آتش میگریزم دور نیست میکشم میدان که خود را زود بر آتش زنم. (عبدالله فیاض)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیلان کشیدن
تصویر شیلان کشیدن
گستردن سفرۀ طعام
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ مِ تَ)
خسارت کشیدن و قبول خسارت کردن. (ناظم الاطباء). خسارت دیدن. آسیب دیدن. گزند یافتن. زیان دیدن:
خاقانی ار زبان ز سخن بست حق اوست
چند از زبان نیافته سودی، زیان کشد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 763).
دیوان میغرنگ سنان کش چو آفتاب
کز نوک نیزه شان سر کیوان زیان کشید.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
بیرون کردن دندان. برآوردن دندان. (یادداشت مؤلف). دندان گرفتن. برکندن دندان و دوا کردن او را. (آنندراج) :
زمانه بهر چه دندان کشد ز کام صدف
اگر نه با دهنت لاف زد ز بدگهری.
مخلص کاشی (از آنندراج).
شد کند از ملایمت من زبان خصم
دندان مار را به نمد می توان کشید.
صائب (از آنندراج).
سر اگر بر من گران باشد ز سر وامی کنم
درد دندان هرکه نتواند کشد دندان کشد.
سلیم (ازآنندراج).
هر گونه بلیه به ز مسنون گشتن
دندان بکش و منت مسواک مکش.
تأثیر (از آنندراج).
، میرزا عبدالقادر بیدل به معنی دندان برآوردن طفل بسته و این محل تأمل است. (از آنندراج) :
دوری از انس است استعدادلذتهای دهر
طفل می بردز شیر آن دم دندان می کشد.
بیدل
لغت نامه دهخدا
(صِ کَ دَ)
فضا و جا باز کردن:
رقص میدان گشاد و دایره بست
پردرآمد به پای و پویه به دست.
نظامی (هفت پیکر ص 124)
لغت نامه دهخدا
(نِ دَ)
تحمل ظلم کردن. ستم کشیدن:
کمینه پایۀ من شاعری است خود بنگر
که چند گونه کشیدم ز دست او بیداد.
ظهیرالدین فاریابی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
پیمانه کشیدن. باده نوشیدن. صاحب آنندراج آرد که در شعر ذیل از محمد زمان راسخ:
ز سرها سجدۀ طاعت بریده
ز هر پیمانه پیمانی کشیده.
به معنی گرفته آمده و اما غریب است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ فِ وَ دَ / دِ کَ دَ)
اطعمه فراوان فراهم کردن دعوت عده کثیر یا عام را. عده کثیری را اطعام کردن. (یادداشت مؤلف). گستردن سفرۀ طعام. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تکلف بسیار در مهمانی کردن. به مناسبت امور خیری از قبیل عروسی یا جشن و سروری نظیر ختنه سوران و ولیمۀ حج و نظایر آن با تشریفات بسیار از مهمانان پذیرائی کردن و مجلسی بسیار آراسته و باتکلف ساختن. (فرهنگ لغات عامیانه) ، صورت قابهای طعام را کشیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
گر مسرفی به رنگ مصور ندیده است
بر طاق خانه اش زده شیلان کشیده است.
سلیم (از آنندراج).
، استفادۀ تام از مال و نعمتی کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیلان کشیدن
تصویر شیلان کشیدن
گستردن سفره طعام، استفاده تام از مال و نعمتی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیمانه کشیدن شراب خوردن: ز سرها سجده طاعت بریده ز هر پیمانه پیمانی کشیده. (محمد زمان راسخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
الرّسم بقلم الرّصاص
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
Pencil
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
dessiner au crayon
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
kalemle çizmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
پنسل سے لکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
วาดด้วยดินสอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
kuchora kwa penseli
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
לצייר בעיפרון
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
鉛筆で描く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
用铅笔画
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
연필로 그리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
পেন্সিল দিয়ে আঁকা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
menggambar dengan pensil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
पेंसिल से बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
disegnare con la matita
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
dibujar con lápiz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
tekenen met potlood
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
малювати олівцем
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
рисовать карандашом
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
rysować ołówkiem
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
desenhar a lápis
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مداد کشیدن
تصویر مداد کشیدن
mit Bleistift zeichnen
دیکشنری فارسی به آلمانی